جدول جو
جدول جو

معنی نصف شدن - جستجوی لغت در جدول جو

نصف شدن
(عَ / عِ رَ پَ رُ تَ)
به نیمه رسیدن. به نصف رسیدن، به دو نیم شدن. (یادداشت مؤلف) ، نیمی شدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صرف شدن
تصویر صرف شدن
به کار رفتن، مصرف شدن
خرج شدن، سپری شدن، برای مثال بیا تا به از زندگانی به دستت / چه افتاد تا صرف شد زندگانی (سعدی۲ - ۵۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
(عَ لَ بَ تَ)
برپا کرده شدن. برقرار شدن، برنشانده شدن. (ناظم الاطباء) ، گماشته شدن. منصوب شدن. رجوع به منصوب شود
لغت نامه دهخدا
بریدن ناف نوزاد: بوصفش خردبست نقش ضمیرم بمدحش زد اندیشه ناف زبانم. (طالب آملی بها) یاناف کسی را بر چیزی یا صفتی بریدن (زدن)، بودن چیز یا صفت در ضمیر و فطرت او
فرهنگ لغت هوشیار
ترا بردن جابه جا کردن، داستان شدن متل شدن ازجایی بجایی دیگر برده شدن حمل شدن، بیان شدن حکایت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصیب شدن
تصویر نصیب شدن
بهره کسی شدن، یا نصیب نشود. (زنان) دور باد، اتفاق نیفتد خ
فرهنگ لغت هوشیار
برافتادن در افتادن، دگر تنیدن باطل شدن زایل شدن، انتقال یافتن وروح انسانی پس ازمرگ جسم خود بجسمی دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسق شدن
تصویر نسق شدن
مقرر شدن، برقرار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرم شدن
تصویر نرم شدن
نرم گردیدن، یانرم شدن شکم. اسهال یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصف شدن
تصویر متصف شدن
زابدار شدن فروزه دار گشتن صفتی پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافع شدن
تصویر نافع شدن
نافع آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنف شدن
تصویر کنف شدن
از تازگی و طراوت و سختی افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرف شدن
تصویر طرف شدن
مقابل و حریف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرف شدن
تصویر صرف شدن
بکار رفتن، هزینه شدن، خرج شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوف شدن
تصویر اوف شدن
زخمی شدن، سوختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک شدن
تصویر نیک شدن
خوب گشتن اصلاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرف شدن
تصویر طرف شدن
((~. شُ دَ))
روبرو شدن، مواجه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صرف شدن
تصویر صرف شدن
((صَ شُ دَ))
به کار رفتن، مصرف شدن، طی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیف شدن
تصویر حیف شدن
تباه شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
Halve
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
diviser en deux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
반으로 나누다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
yarıya bölmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
membelah dua
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
অর্ধেক করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
आधा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
dividere a metà
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
halbieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
halveren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
поділити навпіл
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
разделить пополам
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
podzielić na pół
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
dividir por la mitad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
dividir ao meio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نصف کردن
تصویر نصف کردن
kugawanya nusu
دیکشنری فارسی به سواحیلی